مسافر آسمان دلنوشته های مذهبی
|
دلم در سینه جا نمی شد بس که بی قرار شده بود.دو خانواده بودیم ویک ماشین ،در راه مداحی شهید علمدار رو از موبایلم گوش می کردم به اون حس وحالش غبطه می خوردم،به سفری مقدس می رفتیم ،به پابوس امام رضا علیه
السلام.پس از ساعت ها بلاخره به مشهد رسیدیم .حرم آقا چه صفایی داشت .توی دلم با شهدا حرف می زدم و از
اینکه چنین جای معنوی هستم به آنان فخر می فروختم .خلاصه سفر مشهد تمام شد ما قصد برگشت کردیم .
غروب بود که حوالی استان مازندران رسیدیم .من و یکی از همسفرا پیشنهاد دادیم که به زیارت قبر شهید علمدار بریم
.اما با مخالفت شدید همراهان بالاخص راننده مواجه شدیم(ناگفته نماند که مخالفت همراهان به خاطر فرط خستگی
بود) هیچی خلاصه قلب ما رو نگو ......سقوط کرد..
همسفر موافق گفت بیا زیارت عاشورا بخونیم و به شهید علمدار هدیه کنیم شاید دعوتمون کنه.....(( پیرو سفارش خود
شهید مبنی بر اینکه در گرفتاری ها زیارت عاشورا بخوانید))
سریع شروع به خواندن زیارت عاشورا کردیم و به شهید هدیه کردیم .....،،،،،به امید جواب ماندیم
راننده همچنان به راه خود ادامه میداد که یهو.........
یهو راننده گفت گیج شدم .انگار راه رو گم کردیم نمی دونم کجاییم .هر چه جلوتر می رفتیم بیشتر مبهوت می شدیم
.راننده ماشین را نگه داشت و پیاده شد و از یه نفر پرسید ببخشید اینجا کجاست؟
بنده خدا در جواب گفت اینجا ساریه.......!!!!!!
حالا منو بگو که چه حالی داشتم (میدونید راننده اصلا قصد نداشت وارد شهر ساری بشه.)
ته دلم غو غایی شده بود زیارت عاشورا اثر خودش رو گذوشته بو د ما دعوت شهید علمدار بودیم .
خلاصه راننده با فرط خستگی تسلیم شد . وما در شهر ساری بودیم .اما یه مشکل دیگه!!!!!!!!!!
قبلا گفته بودم که ما غروب به اونجا رسیدیم .با هر زحمتی بود آدرس گلزار شهدای ساری رو پیدا کردیم اما اما اما
درب گلزار بسته بود و تا فردا صبح هم باز نمی شد ......
این را از نگهبان گلزار شنیدیم
من با امید و نا امیدی باز به شهید التماس کردم .....
خلاصه پس از اینکه نگهبان فهمید که ما زایر امام ر ضا بودیم اجازه داد که ما سریع زیارت کنیم و بر گردیم ...
پیاده شدیم باورم نمی شد مهمان شهید علمدار بودم در پوستم نمی گنجیدم .....،
هنوز گلبرگ های سرخ روی قبر شهید مشامم را می نوازند
کاش باز هم........ [ دوشنبه 93/9/24 ] [ 11:19 صبح ] [ عاشق پرواز ]
[ نظر ]
...وخضع کل جبار لفضلکم........"فرازی از زیارت جامعه کبیره"
حر،حر نمی شد اگر مولایش تو نبودی....... [ سه شنبه 93/9/18 ] [ 7:20 عصر ] [ عاشق پرواز ]
[ نظر ]
خدایا یواشکی هایم با تورا دوست دارم [ چهارشنبه 93/2/24 ] [ 4:57 عصر ] [ عاشق پرواز ]
[ نظر ]
خدایا من از "رب ارجعونی " که جوابش "کلا" باشد میترسم ... پناهم باش [ جمعه 92/8/3 ] [ 11:33 عصر ] [ عاشق پرواز ]
[ نظر ]
دل مرده ایم بدون تو اما مسیح من یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن [ جمعه 92/6/1 ] [ 12:24 عصر ] [ عاشق پرواز ]
[ نظر ]
روی پـــــرده کعــبه
[ شنبه 92/5/19 ] [ 4:37 عصر ] [ عاشق پرواز ]
[ نظر ]
وقتی به تمام شدنم زل می زنم وقتی انبوهی از دنیا روی دلم تلمبار می شود وقتی روحم برای ازادی از جسمم پر پر می زند وقتی بند های دلم پیچ در پیچ می شود و من از باز کردن آن ها عاجزم وقتی پزواک آرزوهایم تنها به سقف دنیا میخورد و برمی گردد وقتی ابلیس نفسم چپ چپ مرا می نگرد به گوشه ای کز می کنم و سجاده عشق را می گشایم چشمانم را به دریای دلم دعوت میکنم و از تو اجازه باریدنشان را می گیرم پیشانی ندامت را بر روی مهر امید می گذارم و تورا فریاد میکنم آری مولای من ? من از توام ?من از جنس دنیا نیستم که شادم کند من از جنس توام از جنس اسمانم و به آ نجا تعلق دارم سرم را در آغوش مهربانت می گذارم و ان قدر زار می زنم تا به هق هق بیافتم و دست نوازشت را روی سرم حس کنم واآن لحظه برای من ناب ترین لحظات است اللهم اززقنا.... [ پنج شنبه 92/4/27 ] [ 4:16 عصر ] [ عاشق پرواز ]
[ نظر ]
هرگاه طوفان زندگی دلت رانشانه رفت هرگاه گرگ صفتان یوسف دلت را دریدند هرگاه درخت دلت میزبان تبرشان شد ! آرام و متین به دلت بگو: اوکه شاهداست حاکم است. [ جمعه 92/4/7 ] [ 12:52 عصر ] [ عاشق پرواز ]
[ نظر ]
امـّـــا
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
گام به گام عملی و مستند دوستی و انس با روح یک شهید
حالا تصور کنیم یا یکی از شهدا بتونیم رابطه دوستی - عاطفی برقرار کنیم.... فکر میکنین چه اتفاقی میفته !؟
حالا به این مثلث فکر کنین :
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
التماس دعای شهادت
[ سه شنبه 92/3/14 ] [ 6:6 عصر ] [ عاشق پرواز ]
[ نظر ]
خدایا [ یکشنبه 92/3/12 ] [ 8:12 عصر ] [ عاشق پرواز ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |